دانلود سریال When Destiny Brings the Demon 2025

خوب قسمت اول شروع میشه و واقعاً جذابه توی همون اول کار تز فیلم چیه میاد به تو یک شخص نشون می‌دهند و همش روی مدیریت صحنه می‌چرخه ، یه شخصی رو می‌بینی با لباس مشکی ، دور و برش مه آلود فضای اون محیط یکم تاریک و دارک همون اول می‌خوان تنش و اضطراب و هیجان رو و آدرنالین رو منتقل کنند و زمانی که تو متمرکز شدی روی شی ما جیائو راحت با همون صحنه و اون مه و اون فضای دارک و… دارن اون تنشو اضطراب و هیجان رو مستقیم تو مخاطب ایجاد می‌کنند و اون مار بزرگ و مشکی انتخاب بسیار جالبیه برای یک حیوون زیر دست ، ویژگی مار چیه اینکه می‌خواد طعمش رو وقتی شکار بکنه به محیط اطرافش و خود اون طعمه چیره بشه و احاطه بکنه و به صورت دایره وار همش دور اون محیط در چرخش باشه در واقع هدف تسلط و کنترل کل اون محیط اطرافش خیلی راحت همون مار می‌تونه تز فکری رئیسش ( شی ما جیائو ) رو برسونه

بعد از اون نمی‌ذارن که ما درست فکر بکنیم و متمرکز بشیم روی یه چیزی و سریع اون تصادف رو می‌بینیم در زمان حال و لیائو نینگ یان رو میبینیم توی اون تصادف در همون لحظه و بعد هم مستقیم کات میشیم دوباره به داخل همون زمان گذشته که دختره از حال به گذشته منتقل شد در برخورد تصادف اونا نمی‌خوان اون هیجان و تنش رو و اون انرژی رو که از همون اول فیلم بهت منتقل کردن رو بگیرن اما نمی‌خوان هم بزارن درست فکر بکنی سریع بین این محیط‌ها سوئیچ می‌کنند و یه لحظه نمی‌ذارند درست نفس بکشی اما زیباییش و شاهکار بودنش تو اینه که اون انرژی و هیجان و تنش رو از دست نمیدی از اون محیط دارک شی ما جیائو میریم به اون تصادف بعد دوباره مستقیم وارد زمان گذشته میشه و همونجا نمی‌ذارن دوباره فکر بکنیم و می‌بینیم که لیائو نینگ یان کاملاً گنگ و گیج هستش که قشنگ استعاره‌ای از خود مخاطبه که حتی نمی‌ذارن بفهمیم چی میشه و گیج میشیم توی اون هیجان و تنش

توی بخش‌های بعدی اینکه از طریق اون پرنده بزرگ حالا لک لک بود یا هرچی البته کاش یه پرنده دیگه انتخاب می‌کردند به خاطر اینکه توی فیلم‌ها این خیلی تکراری و کلیشه‌ای شده دیگهو توی فیلم‌های مختلف ما این رو دیده بودیم باید یه حیوون پرنده متفاوت انتخاب میکردن که قدرت نویسندگی جذاب تر بشه و طراحی صحنه …. بگذریم ، وارد اون فضای رقابتی بین جمع دخترا میشه انتخاب جالبیه سریع بدون هیچ پیش زمینه‌ای درگیر تنش میشه دوباره اما زیبایی قضیه توی اینه که حالا کمدی وارد ماجرا شده مخاطب رو از اون تنش وارد اون احمق بازی‌های کمدی لیائو نینگ یان ، می کنند و بخش زیبای ماجرا انتخاب فوق العاده یائو نینگ یان هستش اون چیکار می‌کنه مستقیماً میره تا ارتباط برقرار کنه توی دنیایی که نمی‌دونه چه خبره اولین کاری که می‌کنه اینه که با ارتباط بتونه از محیطی که ازش هیچ چیزی نمی‌دونه سر در بیاره این یه انتخاب از روی نبوغه و بسیار هوش و زیرکی اون رو میرسونه که با کمدی داستان به راحتی پوشیده شده برای مخاطب و حسش نمیکنه

اما قسمت جالبتره ماجرا استادش هستش و اطرافیانش که لیائو نینگ یان سریع باهاشون ارتباط یگیره که یه حرکت بسیار درخشانه با اینکه نمیشناسه اونا رو از در دوستی وارد میشه تا موقعیت و محیطش رو سریعتر بتونه درک کنه

استادش هم فیلم داره به راحتی کل شخصیتش رو نشون میده با همون جملاتش به لیائو نینگ یان که میگه :
من خیلی خوشحالم تو انتخاب شدی سالها منتظرش بودم و … یعنی چی ؟ یعنی اقا دنبال جاه طلبی های خودشه

شاگرده من برتر هستش
جزو انتخاب ها بوده
من در آینده میتونم خیلی نفوذ بهتری داشته باشم
و ظبیعتا هم اهمیت نمیده که لیائو نینگ یان چی میخواد چون فقط اهداف خودش براش مهمه حتی به قیمت احساسات و افکار بقیه حالا اینکه در قسمت های بعدی چی میشه خدا داند

و فیلمسازها چیکار می‌کنند از طریق اون ققنوس اون انرژی که مستقیماً روی جمع اون گروه های دخترا میندازه سریع رقابت ایجاد میکنن و یه لحظه لیائو نینگ یان و مخاطب رو راحتت نیمذارن ، دو تا کار از روی هوش زیاد ایجاد میشه توسط نویسنده و فیلم ساز ها :

اولی اینکه حسادت ها رو هم به تنش و هیجان و آدرنالین شون اضافه کردند و انرژی فیلم رو بالاتر بردند و مخاطب را بسیار درگیرتر کردند از قبل

حرکت دوم اینه که با همین بذر حسادت و اون تبعیض بین دختر ها که چند تا شون فقط انرژی روحانی داشتند و انتخاب شده اند برای ورود به اون کاخ شی ما جیائو و لیائو نینگ یان هم یکی شون بود ، چه اتفاقی میفته !!! به راحتی چند تا داستان خوببرای خودشون کاشتند تا تو قسمت‌های بعدی روی اون‌ها تمرکز کنند و ازش استفاده کنندتا بتونن فقط در رابطه با همین کلمه کوچیک یعنی حسادت شاید چند تا قسمت بسازندو پشت سر اون هم شاید قسمت‌های مختلفی ایجاد بشهکه این یه حرکت زنجیره وار فوق العاده شاهکاری ایجاد می‌کنهکه داستان رو به جلو می‌بره

بعدشم که مستقیم اون‌ها رو می‌فرستن به سمت شی ما جیائو همون ارباب مثلا شیطانی مون یه قدرت نمایی به راحتی ازش می‌بینیم که همه اون افراد برتر و اون دخترها رو به زانو در میاره و به زمین میفتن همه. شی ما جیائو دیدگاه اصلیش فعلا یه چیزه : تسلط ، و با چه ابزاری این کار رو میکنه؟ ترس . چیزی که از زمان قدیم وجود داشته و یه حرکت استراتژیکی قدرتمند و بی رحمانه است حرکتی دیکتاتوری که شخصیتش رو به خوبی نشون میده

اما سکانس بعدی که اون گروه دخترها رو می‌فرستند بسیار جذاب بود و فوق العاده نوشته شده بود اون بخش .
ما اونجا خود رئیس رو یعنی شی ما جیائو رو نمی بینیم که بره سراغ دخترا کی رو میبینیم ؟ حیوونش رو یعنی ماره رو چرا ؟ به خاطر دوباره همون قضیه تسلط و کنترل اون می‌خواد قبل از اینکه اونا حتی وارد محیط تاریک و دارکش بشن با فرستادن مارش یه وحشت توی همشون ایجاد بکنه از لحاظ روانشناختی به همشون می‌خواد چیره بشه حتی حرکات مار به خوبی کامل شخصیت و تِز فکری شی ما جیائو رو می‌رسونه چون همه اش اطراف اون ها می چرخه و می ترسونشون

اما یک حرکت نویسندگی فوق العاده شاهکار می‌تونست اینجا اتفاق بیفته با یک فلش بک ساده از اینکه لیائو نینگ یان ترس از مار داشته باشه توی زندگیش البته این رو به خوبی با بازیگریش و اون ترس و اضطرابش و اون فرارش نشون داد ولی با این فلش بک به راحتی نویسنده می‌تونست یه اوج شاهکار درخشان اینجا به وجود بیاره و به زیبایی حتی در قسمت‌های آینده می‌تونست از همون قلش بک ساده استفاده های استراتژیکی فوق العاده ای بکنه و شی ما جیائو ازش علیه لیائو نینگ یان استفاده بکنه

بعدش هم توسط اون دختره ( فکر میکنم ژی مینگ باشه شایدم اشتباه کنم نمیدونم ) دیگه که با مار صحبت میکنه تو مثل یک رهبر جلوی مار میه و بقیه پشت سرش وایمیستند صرفا نشان از احترام نیست مثل یه رهبر واقعی عمل میکنه که چند تا کار فوق العاده مهم انجام میده که بسیار درخشانه :

اول از اینکه با جلو رفتن تصویری رهبر رو توی ذهن بقیه میکاره و بیشتر تثبیتش میکنه توی جمع دخترا

دومین حرکتش احترام به ماره که غیر مستقیم داره احترام میذاره به شی ما جیائو چون میدونه کوچکترین خطا بقیه و خودش رو به کشتن میده

سومین جرکتش اینه از طریق صحبت با مار یا عامل وحشت بقیه داره نفوذ و قدرت خودش رو نشون میده که در حالا نقشه‌ها و اهداف بعدیش مستقیماً می‌تونه تاثیر بذاره همون نفوذش روی همه اون گروه دخترها و به راحتی یه نقش قدرتمند از خودش تو ذهن بقیه می‌کاره که یه حرکت بسیار حساب شده اس

اما دوباره به نبوغ این دختر می‌رسیم اولین نبوغش همون لحظه ارتباط با گروه دخترا بود که نتونست .

نبوغ دومش این بود که وقتی اون مار رو دید مثل اون بقیه دخترها و گروه اونا وارد محیط شی ما جیائو نشد و سریع متوجه شد که اونجا هیچ کنترلی نداره پس چه انتخابی می‌کنه اینکه فرار بکنه این یه حرکت استراتژیکی درخشانه تو وقتی نمی‌تونی یک جنگی رو ببری بهترین کار عقب نشینیه که خب فیلمساز ها نمی ذارن نفس بکشیم ما و اون ، و دوباره از طریق کنترل خوده شی ما جیائو مجبور به ورود به محیطش میشه

اما نبوغ استراتژیکی سومش اون جایی بودش که توی اون محیط زمانی که همشون زانو زدند در مقابل شی ما جیائو اون یواشکی می‌خواد به صورت اون و کلاً به خودش نگاه بکنه تا اون رو بیشتر بشناسه تا از طریق ارتباط بتونه کارهاش رو جلو ببره فوق العاده است همه اینا هم در این حالی هستش که توی کمدی کاملاً پیچیده شده این موضوعات و کلا چهره اون رو و کارهاش رو احمقانه نشون میدن تا مخاطب متوجه این قضیه نشه

حالا شی ما جیائو چیکار می‌کنه چند تا از اون دخترها رو می‌کشه این برای چندین تا کاره :

یکی قدرت نمایی
یکی سیر کردن حیوونش
یکی هم شناخت اونا برای اهدافش و در همین حین دقیقا این شناخت رو به راحتی پیدا میکنه از طریق لیائو نینگ یان و بعد از اینکه توسط اون اون آتش روی پیشونیش فعال می‌شه و آسیب می‌بینه انگار چی کار میکنه ؟ سری همه شون رو بیرون میندازه و نیمذاره حتی برای یه لحظه متوجه ضعفش بشن این یه حرکت صرفا ایز روی نبوغ نیست اون یه شاه واقعیه که میدونه ضعف یعنی از دست دادن کنترل و تسلطس زیباییش اینه که از خودش شناخت داره و پافشاری نمیکنه روی قدرت نمییش وقتی ضعیف هست محیط رو عوض میکنه بی نظیره این موضوع

اما بازیگر واقعی بازی یکی دیگه است که پنهان شده به خوبی ، کی ؟ یه رو لینگ همون که پای لیائو نینگ یان رو خوب کرد چرا ؟ به خاطر اینکه فقط نظاره میکنه تا اطراف و حریفش رو به خوبی بشناسه برای شی ما جیائو توی محیط اون فقط زانو زد و آسیب پذیر باید میبود وگرنه مثل بقیه می مُرد

برای لیائو نینگ یان بهش نزدیک شد تا هدفش رو بفهمه و ازش شناخت پیدا کنه که شاهکار نویسندگیش اینه که داره همه این کارها رو با دست دوستی و نظاره کردن نشون میده و انجام میده و به جلو جرکت میکنه

و بعد هم که اون فلش بک و تراژدی رو از زندگی شی ما جیائو میبینیم و نوزادیش که در آتش کل اون گروه یا قبیله مربوط بهش از بین رفت و خودش فقط باقی مونده که که به راحتی دلیل همه این رفتار و کارهاش رو نشون میده قدرت نمایی بوده ؟ خشم ؟ سلظه و رئیس بازی ؟ اره همه اش و بیشتر از این حرفا هم بوده اما اصل قضیه یه نکته است فقط :

چون تنها کسیه که باقی مونده پس یه احساس پوچی و عذاب وجدان زیادی داره و حتی ترس زیاد هم آمیخته شده باهاشو برای اینکه بتونه خودش رو آروم بکنه دست به این کارها می‌زنه و این رفتاره ولی در اعماق وجودش اون همون نوزاد تنها و بی‌کس در همون آتشه که بی‌صبرانه دنبال پر کردن این حس توخالی بودنش میگرده و به شدت هم دنبال توجه و همین باعث اینجور قدرت نمایی‌ها و کارهاش میشه و همین هم عاملی شد که اون رو ۵۰۰ سال توی اون زندان بندازنکه بیشتر از ترس بود چون هیچ کنترلی روی این فرد غیرقابل پیش‌بینی نداشتند و برای اینکه جلوی تمام اتفاقات رو بگیرند اون رو زندانی می‌کنند

در ابتدا یه حرکت استراتژیکی به نظر می‌رسه برای کنترل موقعیت اما از یک زاویه‌هایی هم به شدت اشتباه شون اون علاوه بر احساس پوچی الان حس خشم و نفرت از این زندانی شدنش رو هم داره ولی اون اساتید و بزرگان کار دیگه‌ای نمی‌تونستن بکنن اما خب با همین انتخاب اشتباه در هر صورت خودشون رو توی تنگنا قرار دادند و توی موقعیتی قرار گرفتن که دیگه به هیچ وجه نمی‌تونن ازش بیرون برنو تمام ترس و وحشت شون هم نتیجه انتخاب‌های خودشونه که می‌دونن که اون اگه بیرون بیاد چه بلایی می‌تونه سر همه اونا بیاره پس برای نجات زندگی خودشون اون‌ها تصمیم به تسلیم گرفتند در مقابل سلطه اون

کل این قسمت ۱ همش روی یک کلمه می‌چرخید :

حفظ موقعیت .

البته شیوه‌های استفاده ازش برای افراد مختلف متفاوت بود. برای اون اساتید و بزرگان به صورت تسلیم و اجازه دادن به شی ما جیائو برای کنترل اونا

برای لیائو نینگ یان حفظ موقعیتش توی شناخت محیط اطرافش و ارتباط با دیگران بود تا بتونه سریع از موقعیتش سر در بیاره و بدونه که باید چیکار بکنه

برای یه رو لینگ حفظ موقعیتش توی نظاره کردن بقیه بود و شناخت اهداف و شخصیت متغیر اصلیش که درکی ازش نداشت یعنی لیائو نینگ یان که به راحتی با دوستی و خوب کردن پاش نفوذ کرد بهش و هدفش رو فهمید

برای شی ما جیائو قدرت نمایی و ترس عامل حفظ موقعیتش بود

قسمت 1 به زیبایی و بی نظیر جلو رفت خیلی درخشان بود البته یکسری جاها میتونستن خیلی شاهکار تر پیش ببرند صحنه و سکانس ها رو با یه سری تغییرات کوچیک که حرف زدیم درباره اش اما اینکه همه این تنش و هیجان و داستان رو توی کمدی پیچونده بودند و توی زیر متن بودش یه جاهایی منفجر کرد سریال رو